خدایا !ما را آن ده که آن به!
سالهای نخستین دههء شصت بود. یک رادیو به نام رادیو نیکوزیا که ظاهرا از قبرس یا یونان پخش میشد، هر روز صبح زود برنامهای نیم ساعته به زبان فارسی داشت که در آن تبلیغ مسیحیت میکرد.من برای آشنایی بیشتر با مسیحیت تقریبا هر روز این برنامه را از یک رادیو کوچک در رختخواب گوش میکردم.
یک روز صحبتِ گوینده که مردی مسن وخوش صدا بود، در بارهء روایتی از حضرت عیسی علیه السلام بود مبنی بر این که:
اگر انسان حکمت مصیبتها و گرفتاریهایی را که در زندگی با آن مواجه میشود، میدانست، چه بسا به دست خودش همان بلا را بر سر خود میآورد.(سالها بعد مضمون همین روایت را در کتب روایی شیعی از قول معصوم علیه السلام دیدم).
گوینده میگفت یک روز یکی از افسران تودهای ارتش، گروهان تحت امر خود را برای آموزش نظامیبه بیابان اطراف پادگان میبَرَد.هنگام آموزش ،نارنجکی منفجر میشود که منجر به صدمه دیدن شدید پای افسر میگردد. معالجات به نتیجهء مطلوب نمیرسد و به دستور شاه او را برای درمان به آلمان اعزام میکنند . نهایتا یک پایش قطع (یا ناقص) میشود و بر میگردد. در همین زمان توده ایهای ارتش لو میروند و دادگاه نظامیهمه (از جمله همین شخص)را به اعدام محکوم میکند. حکم اعدام را برای تایید نهایی نزد شاه میبرند. به اسم این شخص که میرسد، به نظرش آشنا میآید. در بارهء او میپرسد ؛ توضیح میدهند که این همان شخص است که به خاطر فلان حادثه مورد الطاف ملوکانه قرار گرفت.
شاه زیر ورقه مینویسد در بارهء او یک درجه تخفیف قائل شوند و در بارهء بقیه حکم را اجرا کنند. همه اعدام میشوند و این یک نفر برای تحمل حبس ابد به زندان میرود.
سالها بعد که با انقلاب درِ زندانها باز میشود، او هم آزاد وبه عنوان یک زندانی سیاسی سابقه دار مورد تکریم قرار میگیرد . در همان اوایل میشود استاندار کردستان و صاحب راننده و ماشین و محافظ و.....(پایان نقل قول)
شاید این مرد(به گمانم اسمش یونسی بود) آن روز را که دچار سانحه شد، یکی از بد ترین روزهای عمر خود میدانست، اما روز اعدام همقطارانش یا روز آزادی از زندان و جلوسش بر کرسی حکومتی چطور ؟
قرآن کریم میفرماید:
"عسیانتکرهوا شیئاً وهو خیرٌ لکم و عسیانتحبوا شیئا و هو شرٌ لکم والله یعلم و انتم لاتعلمون"
(چه بسا پیشامدی را ناگوار میپندارید، در حالی که خیر شما درآن است و چه بسا چیزی را با تمام وجود دوست میدارید، در حالی که برایتان غیر از شر و گرفتاری نخواهد بود. خدا میداند و شما نمیدانید.)
یقیناً در مورد بعضی خواستهها که با تمام وجود برای نیل به آن تلاش میکنیم، اما بنا بر مصلحتها و حکمتهایی که از آن بی خبریم، به آنها دست نمییابیم نیز چنین است و این دست نیافتن که برایمان ناگوار است، در حقیقت هیچ چیز نیست جز لطف و عنایت خداوند کریم.
خدایا !مارا آن ده که آن به